پوریا گلی

پوریا گلی جان تا این لحظه 7 سال و 9 ماه و 10 روز سن دارد

به مامانی ها اومدنتو خبر دادیم..

عزیزم مامانی جون کربلا بود. روز پنجشنبه 21 مرداد زنگ زدم و بهش گفتم امام حسین دعاشو مستجاب کرده. آخه دوسه روز پیش می گفت هرجا می رم دعا می کنم که خدا هرچه زودتر یه کوچولوی ناز بهتون بده.... بعد که بهش گفتم زد زیر گریه... آخه مامانی خیلی نوه می خواست. تو اولین نوه شونی فدات بشم.... بعد گفت میرم حرم و واسه سلامتی نی نی تون دو رکعت نماز می خونم....

دوسه ساعت بعد که خونه عمه فاطمه بودیم زنگ زد و گفت الان بین الحرمینم و حسابی دارم واستون دعا می کنم. بعد گوشی رو گرفت سمت حرم و به امام حسین سلام و عرض ادب کردم... آخه من تو رو از امام حسین و طفل شش ماهش علی اصغر گرفته بودم. تو ماه محرم خدا به من نظر کرد... نذر کردم اگه انشالله به سلامتی دنیا اومدی تا آخر عمر نوکری امام حسینو بکنم.... چندتا نذر دیگه هم کردم که حالا بماند....

عزیزم بی صبرانه منتظرم تا 5دی بشه و برای اولین بار ببینمت.... خداکنه همه چیز خوب باشه....

فقط یه عذرخواهی بهت بدهکارم کوچولوی نازم.... مامانت ماه دیگه دفاع پایان نامه شه... گاهی یهو اضطراب می گیرم... خداکنه اذیت نشده باشی عشقم....

راستی یادم رفت بگم مامانی جون واست از کربلا کلی لباس آورده. ولی چون نمی دونست دخملی یا پسمل از جفتش آورده واست. یه سرهمی نوزادی سبز واست آورده. می گه هر جا میرفتم، کاظمین، حرم امام حسین، حرم امام علی، ....، به حرم تبرکش می کردم. قرار شده اولین لباسی که تنت می کنیم اون باشه انشالله.. یه پتو نوزادی هم واست آورده عشقم. از مکه هم قبلا کلی واست خرید کرده... دستت درد نکنه مامانی جون....


تاریخ : 04 آذر 1394 - 23:25 | توسط : مریم گلی*مامان پوریا گلی | بازدید : 590 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

  • واییییییییییییییییی مریم جون تو هم بلاخره مامان شدی فدات مبااااااااااااارک خیلی ذوق کردم
  • سلام مهسا جونی. آره خداروشکر. یه دوهفته ای هست باخبر شدم....

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام