پوریا گلی

پوریا گلی جان تا این لحظه 7 سال و 8 ماه و 8 روز سن دارد

اتفاقات ماه هفت و هشت

سلام مامان جونم. خوبی پسر گلم؟ امروز که دارم این مطلبو می نویسم تو 36 هفته و 4روز هستی. پریروز با بابایی رفتیم سونوگرافی. آقای دکتر گفت خداروشکر همه چیزش خوبه. وزنتم 2930. که گفت وزرنشم خوبه....

امروزم باید برم پیش خانم دکتر که وضعیتمو مشخص کنه ببینه میتونم طبیعی زایمان کنم یا نه.

تقریبا دوماهه که سکسکه هاتو احساس میکنم پسر نازم. به خانم دکتر گفتم روزی یکی دوبار سکسکه میکنه زیاد نیست؟ اونم گفت نه اتفاقا خوبه. نشون میده دیافراگمش کامل شده... قربونت برم الان سکسکه که میکنی قشنگ از روی لباسم معلوم میشه........

دوسه روز پیش ساکمو بستم و آماده ام برای رفتن به بیمارستان. دارم برای اومدنت روز شماری میکنم پسرم...

راستی روز 14خرداد آقاجون (بابابزرگ من) فوت کرد. خیلی روزهای بدی بود. همه بهم میگفتن مواظب خودت و بچه ت باش. زیاد بی تابی نکن. منم تا جایی که میشد جلوی خودمو میگرفتم و جاهایی که گریه زیاد میکردن نمیرفتم. حتی تشییع جنازه هم نرفتم..... امیدوارم تو این مدت اذیت نشده باشی پسر نازم. چهلم آقاجون هم میفته 17تیر. یعنی 11روز قبل تولد تو. امیدوارم تا روز آخر تو دلم بمونی و زودتر دنیا نیای. آخه مامانی از تهران کلی مهمون داره و همه میان خونه اونا و اگه تو هم دنیا بیای برای مامانی سخت میشه. بعد از 17 هروقت دنیا بیای خوبه. ولی من امیدوارم تا آخرین لحظه تو دلم بمونی تا خوب خوب رشد کنی...

پسرم دلم واسه تکون خوردنات توی دلم تنگ میشه. با هر تکون خوردنت کلی قربون صدقه ت میرم و انگار دنیا رو بهم میدم........

خاله شهلا اولین کسی بود که اومد دیدن سیسمونیت و برات یه ماشین کنترلی آورد. سه روز پیش هم یعنی 2تیر عموها و عمه جون و خاله زهره با مامان جون اومدن دیدن سیسمونیت... کلی خوششون اومد و از مامانی تشکر کردن. امیرارسلام هم سوار ماشینت شد و میگفت سوییچشو بدین راه ببرمش. من و بابایی هم بهش گفتیم نه. هروقت پسرمون دنیا اومد بعد با هم سوارش شین. فقط ماشینای فلزی کوچولوتو دادیم بچه ها بازی کردن پسرم... کی میشه بیای و خودت باهاشون بازی کنی عشقم.....

راسسسستی چندروز پیش بابابایی رفتیم آتلیه و عکس بارداری گرفتیم. خیلی قشنگ شدن. حالا 14م میریم واسه انتخاب نهایی...........

عاشقتم پسر قشنگممممم.... بوووووس


تاریخ : 05 تیر 1395 - 22:00 | توسط : مریم گلی*مامان پوریا گلی | بازدید : 564 | موضوع : وبلاگ | یک نظر